آکورد برج و کبورتر
زیر این گنبد نیلی ، زیر این سقف کبود
توی یک صحرای دور، یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق کبوتری تا برج کهنه پر گشود
برج تنها سرپناه خستگی شد
مهربونی مرحم شکستگی شد
اما این حادثه برج و کبوتر
قصه فاجعه دلبستگی شد
اول قصه مونو تو می دونی تو می دونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی