آکورد مولای سبزپوش
مولای سبز پوش
ای اعتبار عشق
شاعرتر از بهار
ای تکسوار عشق
در اشکریز باغ
وقتی که گل شکست
وقتی که آفتاب
در من به شب نشست
نام عزیز تو
فریاد باغ بود
یاد تو در خسوف
تنها چراغ بود
شب بی دریغ بود
من تلخ و ناامید
تو می رسیدی و
خورشید می رسید
وقتی پرنده ها
دلتنگ می شدند
دلتنگ می شدی
وقتی شکوفه ها
بیرنگ می شدند
بیرنگ می شدی