آکورد شب بود بیابان بود (پوران)
شب بود بیابان بود زمستان بود
بوران بود سرمای فراوان بود
یارم در آغوشم هراسان بود
از سردی افسرده و بیجان بود
در فکر آن سیمینبر خوشگل
از جسم و جان خود بودم غافل
میکوشیدم بهرش از جان و دل
میبردمش با خود سوی منزل
گیـــــــســـویش
از باد و باران گشته آشفــــتــه
در مویش گویی مروارید غلتان سفته
طی شد راه دشوار
آخر بر من و یار