آکورد کوک
سَرَش مست و دلش دشت و
صدای خنده اش کوک
بَرَش رفتم که آوازی دگر بهرش بخوانم
کمی گشت و دمی جست و به من گفت
برو آواز خود با دیگران خوان
با بغضی از ترانه
محزون از این زمانه
روبه دریا کردم و آهی کشیدم
شعر خود را دوباره، با شوری عاشقانه
با مرغان هوا کردم روانه