آکورد مهتاب
تو یه مهتاب یه شب تابستون دستهای سرد تو توی دستم
می گذشتیم با هم از آن کوچه شهر کوچه رو می خوندی توی گوشم
تا نیایی به کنارم نمی خونم نمی مونم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
توی گوش من یه صدا بود یه صدای آشنا بود
که می گفتی سفر از پیش تو