آکورد دل سپرده (هومن بختیاری)
من زنـــده بودم اما
انگار مرده بودم
از بس که روزها را
با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها
تنها به جرم این که
او سرسپرده می خواست
من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری
در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را
در خود فشرده بودم
یک عمر دور و تنها
تنها به جرم این که
او سرسپرده می خواست
من دل سپرده بودم
در آن هوای دلگیر
وقتی غروب می شد
گویی ب