آکورد خاطره زرد
تووی اون خش خش دور برگایی که شهرو برده
پیرمرد گوشه پارک صدتا پاییزو شمرده
همش از گذشته می گه با یه عابر خیالی
خودشو گم کرده انگار بین نیمکتای خالی
مث یه خاطره دور وسط یه دنیای زرد
تووی تنهایی این پارک دورشو کلاغا پر کرد
منم اون سایه تنها بی تو یه عمره شکستم