آکورد دریاچه نور (عارف)
خاطرت آید که آن شب از جنگل ها گذشتیم
بـر تــن ســـرد درخـتـان
یــادگــاری مـی نـوشـتـیـم
بـا مـن انــدوه جـدایـــی
نـمـیـدانـی چـه هـا کــرد
نــفـریـن بـه دسـت سـرنـوشـت
تـورا از مــن جــدا کــرد
بـی تو بر روی لبانم بوسه پژمرده گشته
بی تو از این زندگانی قلبم آزرده گشته
بـی تـو ای دنـیـای شــادی
دلــم دریــای درد اســت
چـون کـبـوت