آکورد قصه عشق
رفتی از شهر
رویاهای من
همدم باران شده
اشک چشمانم کجایی
بی تو باز
هرورق از این کتاب
شد اسیر دست باد
قصه عشقم کجایی
نقش آن
چشم و ابروی کمان
حک شده بر روی ماه
تا سحر هرشب نشینم
منتظر خیره
با چشمان خیس
تا که باز در آسمان
روی ماهت را ببینم
امروز ساحل امن
کدام قایقی
میان طوفان
تکیه میزنی تو
بر کدام شانه امشب
زیر باران
چشمت در نگاه کی