آکورد کافه بسته (رضا حدایقی)
به تنهایی این کافه بسته
به تنهایی میزای شکسته
به من که چند سال روبروی
همین صندلی خالی نشسته
نگاه میکنی و بارون میباره
قدیمارو به یاد من میاره
من میبره تا اون روزگاری
که پشت هر بهارش باز بهاره
مثه موی پریشون شده تو
همه دنیام بجز خاکستری نیست
برای کافه قدیمی ما