آکورد بطری
تخته گازو تنها برو
چمران شمالو صد بار برو
بارون زده نم روی شیشهس
چشام خیرهس به این برف پاک کنو
تخته گازو تنها برو
چمران شمالو صد بار برو
بارون زده نم روی شیشهس
چشام خیرهس به این برف پاک کنو
کام میگیرم ودکا تو دست
یه مارلبرو هست که از فندک در میاد
حس کردم روحمو پس میده
ولی عشق بدی به مرور از دست میره
چند قطره تو بطریه هست
یه امشبو مست چشمام بستهس دیگه
قلبم ضربانو از دست میده
باز نمیشن پلکام به هم چسبیده
از خودمم دائما دور