آکورد غربت
غربت از حایی شروع شد که چشام غرق سفر بود
همه ی دار و ندارم چمدون لب در بود
تو نشستی پای گریه شده بودی کوه بارون
من ولی بریده بودم از تموم قصه هامون
من میخواستم که تموم شه همه ی خاطره هامون خاطره هامون
وقت رفتنه عزیزم تو شبای سرد بارون
من میمونم و غم تو نوش جون هر