آکورد دامن کشان
سلام ماه بلند مغرور
ببین مرا بیقرار کردی
تمام دارایی ام دلم بود
که پای آن هم قمار کردی
میروی تو دامن کشان
دل بریدی اما بدان
میکشد مرا بی گمان
حرف این و آن
بهانه دست تو دادم
ای دل ای دل
اسیر رفته از یادم
ای دل ای دل
من از نفس می افتادم ولی
تو را ادامه میدادم بگو
چرا نشد به فریادم برسی
غم تو را به دل دارم
نیامدی به دیدارم
دلی نمانده بسپارم به کسی