آکورد حیف زنی
تو ستم کارترین حادثه ی تقدیری
بی من از سایه بی جان خودت در میری
منم آن ناله که در کنج شبت میشیند
تویی آن خاطره تلخ که غم میبیند
آه بیچاره تو ای آتش بی جان تنم
آنکه در حسرت دیدار به درک رفت منم
عشق درد شد منو تو یاقی و بیمار شدیم
یادمان رفت که بودیم و چه بی آر شدیم