آکورد خسته امیر عظیمی

میزان: 4/4
ریتم: رومبا
تمپو: 120
گام: Am
Am
خواستم داغ شوم گرچه لبم دوختس
Em
خودم و جدم و جد پدرم سوختس
Am
خواستم جیغ شوم گریه‌ی بی شرط چرا
Em
خواستم از همه‌ی مرحله ها پرت شوم
G
کسی از گوشی مشغول به من میخندید
F
آخر محله شد غول به من میخندید
Em
یک نفر از وسط کوچه صدا کرد مرا
Em
بازی مسخره ای بود رها کرد مرا
Am
با خودم با همه با ترس تو مخلوط شدم
Em
شوت بودم که به بازی بدی شوت شدم
Am
آنچه میرفت و نمیرفت فرو من بودم
Em
حافظ این همه اسرار مگو من بودم
G
از تحمل که گذشتم به تحمل خوردم
F
دردم این بود که از یار خودی گول خوردم
Em
حرفی از عقل بد اندیش به یک مست زدن
Em
باختیم آخر بازی همگی دست زدند
Em-Em-F-G-Em-Am-Em-Am

Am
از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم
Em
رفتم از کوچه که شاید به خیابان برسم
Am
بوی زن دادم و زن داد به موی فشنم
Em
راه رفتم که به بیراهه‌ی خود مطمئنم
G
خسته از بودن تو خسته تر از رفتن تو
F
خسته از مولوی شوش به راه آهن تو
Em
خسته از آنچه که بود و به خدا هیچ نبود
Em
خسته از منظره‌ی خسته‌ی تهرون در دود
Em Em F G Em Am Em Am

Am
مرده بودی و کسی در نفس من جان داشت
Em
مرده بودی و کسی باز به تو ایمان داشت
Am
کشتمت تن زده در ورطه‌ی خون رقصیدم
Em
پشت هر میکروفون از فرط جنون رقصیدم
G
از گذشته شب تو تا به هنوزم آمد
F
مست کردم که نفهمم چه به روزم آمد
Em
به خودم زنگ زدم تو یه شب پاییزی
Am                                          Em
دود سیگار شدم تا که نبینم چیزی

                                                    
Am
Em
G
F