آکورد پیک سحری (شکیلا)
یک نفس ای پیک سحری
بر سر کویش کن گذری
گو که ز هجرش، به فغانم، به فغانم
ای که به عشقت زنده منم
گفتی از عشقت دم نزنم
من نتوانم ، نتوانم ، نتوانم
من غرق گناهم
تو عذر گناهی
روز و شبم را تو چو مهری و چو ماهی
چه شود گر مرا رهانی ز سیاهی
چون باده به جوشم
در جوش و خروشم
من سر زلفت به دو عالم نفروشم
یک نفس ای پیک سحری
بر س