آکورد سی سالگی (شهاب مظفری)
چه بغضی تو گلو دارم به ظاهر با تو میخندم
یه جاهایی نباید دید منم چشمامو میبندم
منم چشمامو میبندم
آخه زخمی ازت خوردم دل و جونم تو آتیشه
میخوام وایستم روی پاهام
همش زانوم خم میشه
همش زانوم خم میشه
همش سی سالمه اما دیگه حس میکنم پیرم
ببین کاری باهام کردی که انگاری زمین گیرم
آره این بازی دنیاس
یه جایی گل تو مشتت نیست
یه روزی میشکنه بغضت
میبینی هیچکی پشتت ن