Em
وقتی کلاغی روی شانه ام نشست 

آن دم که باغبان زد و پایم شکست
F
دیدم که یک ارزن نمی ارزم دگر
Em                      Am
 ای باغبان بی وفا رفتم ز دست
Am
یک روز ما در مزرعه جا و مکانی داشتیم
G
 افسوس امروز که ما را در حصاری کاشتی
F
ای باغبان بی وفا ما هم خدایی داشتیم
Am
یک روز ما در مزرعه قول و قراری داشتیم
G
 از طعنه ی نامردمان خود را سوا میداشتیم
F
ای باغبان بی وفا ما هم خدایی داشتیم 
Am
ای خدا باغبان زخم ما را ندید ای
G         
 خدا باغبان دست ما را برید
F 
ای خدا این مترسک به آخر رسید 
Em                             
در این دشت سرد بدون امید
Em                                     Am
آهی کشیدم شعله شد بر خرمنی افروخته
F                                        G
بیچاره آن که بعد من چشمی به باغت دوخته
Em             Dm                          
شطرنج بازی میکنی با مهره های سوخته
Am
ای خدا باغبان زخم ما را ندید ای
G         
 خدا باغبان دست ما را برید
F 
ای خدا این مترسک به آخر رسید 
Em                             
در این دشت سرد بدون امید