آکورد کاروان (بنان)
همه شب نالم چونکه
که غمی دارم که غمی دارم
دلو جان بردی اما
نشدی یارم یارم
با ما بودی
بی ما رفتی
چو بوی گل به کجا رفتی
تنها ماندم
تنها رفتی
چو کاروان رود فغانم
از زمین بر آسمان رود
دور از یارم خون می بارم
فتادم از پا به ناتوانی
اسیر عشقم،چنانکه دانی
رهایی از غم نمیتوانـــم
تو چاره ای کن که می توانی
گر ز دل بر آرم آ