آکورد روسری آبی (او و دوستانش)
برو تورو می ذارم تو این قلب
می سپارم به این رود
می سپارم به این رود
ببین ببین من از عشق تو ساختم
یه زره با کلاه خود یه زره با کلاه خود
نیمه ماه گم شد پشت ابرایی ک تو فوتشون کردی
آسمون بارید
بغضت پرت شد تو صورتت و زمین نقره ای شد
زیر پات نقره میریخت تو می خندیدی
به شهر سایه ای که راست تر بود
از خود واقعیش
زمین نقره ای شد