انگار دستات سرد سردن انگار چشمات شب تارن آسمون سیاه ابرپاره پاره شرشره بارون داره میباره حالا رفتیو من تنهاترین عاشقم رو زمین تنها خاطراتم تو بودی فقط همین ...
انگار دستات سرد سردن انگار چشمات شب تارن آسمون سیاه ابرپاره پاره شرشره بارون داره میباره حالا رفتیو من تنهاترین عاشقم رو زمین تنها خاطراتم تو بودی فقط همین ...
از خواب برگشتم به تنهایی پل میزنم از تو به زیبایی چشمامو میبندمو میبینم دنیا رو با چشم تو میبینم دنیای من با عشق درگیره عشقی که تو نباشی میمیره ...
یه پنجره با یه قفس یه حنجره بی هم نفس سهم من از بودن تو یه خاطره ست همین و بس تو این مثلث غریب ستاره ها رو خط زدم دارم به آخر میرسم از اون ور شب اومدم ...
ای که بی تو خودمو تک و تنها می بینم هر جا که پا می ذارم تو رو اونجا می بینم یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود قصه غربت ما قد صد تا قصه بود یاد تو هر جا که هستم با منه داره عمر منو آتیش می زنه تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد گونه ها ...
دیدم تو خواب وقت سحر شهزاده ای زرین کمند نشسته بر اسب سفید می اومد از کوه و کمر می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش ...
روزای روشن خداحافظ سرزمین من خداحافظ خداحافظ خداحــــافظ روزای خوبت بگو کجا رفت تو قصه ها رفت یا از اینجا رفت انگار که اینجا هیچکی زنده نیست گریه فراوون وقت خنده نیست گونه ها خیسه دلا پاییزه ...
می بینم صورتمو تو آینه با لبی خسته می پرسم از خودم این غریبه کیه از من چی می خواد اون به من یا من به اون خیره شدم باورم نمیشه هر چی می بینم #چشامو یه لحظه رو هم میذارم به خودم میگم که این صورتکه میتون ...
آبی دریا قدغنی شوق تماشا قدغن عشق دوماهی قدغن باهم و تنها قدغن برای عشق تازه اجازه بی اجازه پچ پچ و نجوا قدغن رقص سایه ها قدغن کشف بوسه بی هوا به وقت رویا قدغن برای خواب تازه اجازه بی اجازه د ...
mattina, mi son svegliato bella ciao bella ciao bella ciao ciaociao mattina, mi son svegliato ho trovato l'invasor. partigiano, portami via bella ciao, bella ciao, bella ci ...
گفتی خیال تو راحت هرجا که باشی میام سایه به سایه ات منم بهش کردم عادت الان چند وقته که دوری رفتی از پیشم بهم گفتی که مجبوری مثل من کی میشه واســــــــــــت در و دیوارِ این خونه می ...
نشسته ام باز کنار تو آومدی سراغم نگاه تو روشن شبای بی چراغم صدای من وقتی قصه داره که رنگ چشم تو غصه داره شب من و تو باز دوباره انتظاره نگاه تو رنگ بوسه دار ...
شب بود بیابان بود زمستان بود بوران بود سرمای فراوان بود یارم در آغوشم هراسان بود m7 از سردی افسرده و بیجان بود در فکر آن سیمینبر خوشگل از جسم و جان خود بودم غافل میکوشیدم بهرش از جان و دل m7 میبردمش با خود سوی منزل ...
نازی ناز کن که نازت یه سرو نازه نازی ناز کن که دلم پر از نیازه شب آتیش بازیه چشمای تو یادم نمیره هر غم پنهون تو یه دنیا رازه نازی جون باغت آباد شه ، خورشیدت گر ...
تو فکر یک سقفم یک سقف بی روزن یک سقف پابرجا... محکم تر از آهن سقفی که تن پوش هراس ما باشه تو سردی شبها لباس ما باشه... ...
عشق چشم بسته دلو بهت دادم با پای خودم به دامت افتادم دیگه چی میخوای از جون یه آدم ...
دلتنگت میشم بکش دست نوازش رو سرم پیشم بشین درد دلاتو میخرم میشم پناهت غصه هات مال خودم با مـن مـدارا کن که بد عاشق شدم چشمات قرارم رو گرفت از من به ...
در آن غروب جدایی سرد و سنگین رفتی که بر من بگرید ابر غمگین رفتی که حسرت شکوفد در نگاهم رفتی که سوزد کاشانه من از سوز آهم رفتی و رفتی ولی این قلب خسته باو ...
مستی ام درد منو دیگه دوا نمیکنه غم با من زاده شده منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه منو رها نمیکنه شب که از راه میرسه غربتم باهاش میاد توی کوچه های شهر باز صدای پاش میاد ...
بگذر ز من ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم دیگر توهم بیگانه شو چون دیگران با سرگذشتم میخواهم عشقت در دل بمیرد میخواهم تا دیگر در سر یادت پایان گیرد ...
خمیازه های کش دار سیگار پشت سیگار شب گوشه ای به ناچار سیگار پشت سیگار این روح خسته هر شب جان کندنش غریزیست لعنت به این خود آزار سیگار پشت سیگار پای چپ جهان را با اَره ای ...
سلام ای غروب غریبانه ی دل سلام ای طلـــوع سحرگاه رفتـــن سلام ای غم لحظه های جدایی خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای شعر شبهای روشن خداحافظ ای قصه ی عاشقانه ...
به سوی تو به شوق روی تو به طرف کوی تو سپیده دم آیم مگر تو را جویم بگو کجایی نشان تو گه از زمین گاهی ز آسمان جویم ببین چه بی پروا ره تو میپویم بگو کجایی کــــــی رَوَد ر ...
تن تو ظهر تابستونُ به یادم میاره رنگ چشمای تو بارونُ به یادم میاره وقتی نیستی زندگی فرقی با زندون نداره قهر تو تلخی زندونُ به یادم میاره من نیازم تو رو هر روز دیدنه از لبت ...
امید جانم ز سفر باز امد شکر دهانم ز سفر باز امد عزیز آن که بیخبر به ناگهان رود سفر چو ندارد دیگر دلبندی به لبش ننشیند لبخندی چو غنچه سپیده دم شکفته شد لبم ...
چشم من بیا منو یاری بکن گونه هام خشکیده شد کاری بکن غیر گریه مگه کاری میشه کرد کاری از ما نمیاد زاری بکن اونکه رفته دیگه هیچوقت نمیاد تا قیامت دل من گریه میخواد هر چی دریا رو زم ...
ساده بود دل کَندن از اون همه خاطره برات الان خوبی بی من خوش میگذره آرومه شبات تووی دست های من گل نبود پـوچ شد شیرین بود خنده هات زندگیم نـــــوچ شد ...
هر کس به تمنای کسی غرق نیاز است هر کس به سوی قبله ی خود رو به نماز است هر کس به زبان دل خود زمزمه ساز است با عشق در امیخته در راز و نیاز است ای جان ...
با صدای بی صدا مثل یک کوه بلند مثل یک خواب کوتاه یه مرد بود یه مرد با دستای فقیر با چشمای محروم با پاهای خسته یه مرد بود یه مرد شب با تابوت سیاه ...
توی یک دیوار سنگی دو تا پنجره اسیرن دو تا خسته دو تا تنها یکیشون تو یکیشون من دیوار از سنگ سیاهه سنگ سردو سخت خارا زده قفل بی صدائی به لبهای خسته ما نمی تونیم که بجنبیم زیر س ...
هنوز به یاد خونه همه دلامون خون هرگز باورنداشتیم دنیا این جور بمونه سال سال این چند سال امسال پارسال پیرار سال هر سال میگیم دریغ از پارسال وای دل چه خونه ازکار این زمونه حس ...