آکورد اگه یه روز بری سفر

میدونی دل اسیره اسیره تا بمیره میدونی بدونه تو دلم آروم نگیره میدونی دل تنگه نموده آهنگه تو ولی بیهوده جویم بسی بیهوده گویم به من بگو بی وفا حالا یاره که هستی خزانه ع ...

سفر کردم که یابم بلکه یارم را نجستم یار و گم کردم دیارم را نجستم یار و گم کردم دیارم را از آن روزی که من بار سفر بستم ...

یه دیواره ، یه دیواره ، یه دیواره ... یه دیواره که پشتش هیچی نداره تو که دیوارو پوشیدن سیه ابرون نمیاد ... دیگه خورشید از توشون بیرون ...

اگه یه روز بری سفر ، بری ز پیشم بی خبر اسیر رویاها میشم ، دوباره باز تنها میشم به شب میگم پیشم بمونه ، به باد میگم تا صبح بخون بخونه از دیار یاری ، چرا میری تنهام میذاری اگه فرام ...

روز های بهانه و تشویش روزگار ترانه و اندوه روزهای بلند و بی فرجام از فغان نگفته ها انبوه روزگار سکوت و تنهایی پی هم انس خویشتن ، گشتن سالخوردن ، ب ...

صدایم کن صدایم کن صدای تو ترانست نفس های تو در گوشم کلامی عاشقانست اگر از بودن و ماندن بدون عشق دلگیرم صدایم ...

آه اگر روزی نگاه تو مونس چشمان من باشد قلعه سنگین تنهایی چهار دیوارش ز هم پاشد آه اگر دستان خوب تو حامی دستان من باشد، قلعه سنگین تنهایی ...

بی خبر رفت و دگر از او نیامد نامه ای نه کلامی نه پیامی نه هفت شهر عشق را گشتم به دنبالش ندیدمش به کوچه ای به باغی نه ...

کو یارم یارم کو نازنین نگارم کو برده او قرارم کو کو شمع شام تارم کو جلوه بهارم کو بی رخش نزارم کو...کو ناز او یک سو غمم یکسو کرده ما را عاشقی جادو ...

چون به یاد تو می افتم دیده ام از اشک تر میشه شادی از من میگریزه گریه ام بی اثر میشه وقتی این شعرُ میخونم همش تو در برابرمی میدونم تو هم میدونی که امید آخرمی وقتی چلچله ها میآن از ...

همه کسم تو هر هوسم تو هم نفسم تو بال و پرم تو همسفرم تو بیش و بسم تو گرمی خانه شور ترانه متن غزل تو شعر و سرودم بود و نبودم قند ...

دستم بگیر دستم را تو بگیر التماس دستم را بپذیر درمانی باش پیش از آنکه بمیرم آوازی باش پرواز اگر نیی همدردی باش همراز اگر نیی آغازی باش تا پایان نپذیرم ...

دروغه ، روز دوباره یک دروغ دیگره میدونی دام محبت از رهایی بهتره من و تو همیشه کنج غم میمونیم من و تو قدر شادی رو نمیدونیم نه تنها خورشید ما گرمی هاشو از د ...

در سکوتی مانده بودم نا امید روزم بلند شبم کوتاه مویم سفید هر چه که بود بیهوده بود رنگی نداشت دفتر عمر ورق میخورد آهنگی نداشت ...

یه چکه نیست در این سبو حرفی بزن چیزی بگو دستم بگیر راهم ببر دلخسته ام نازم بخر لالا................... گفتی به من عاشق نشو کین مزرع ...